DigiLib

راهنمای حل جدول ، شعر ، معرفی کتاب

DigiLib

راهنمای حل جدول ، شعر ، معرفی کتاب

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم


بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم

سخن از آن گل خندان به سخندان گویم


غزل آموز غزالانم و با نای شبان

غزل خود به غزالان غزلخوان گویم


گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار گواهی بدهد کاری هست


هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید

تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست

دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست


دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست

هر که با من دوست باشد دشمن جان من اوست

در کاسه ی وصل تو اگر زهر دهندم


در کاسه ی  وصل  تو  اگر  زهر   دهندم

خوش تر که به پیمانه ی هجران تو، قندم

کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست


کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

بیا که نوبت انس است و الفتست ای دوست


دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد

ز بسکه باغ طبیعت پرآفتست ای دوست



جز من اگرت عاشق و شیداست ، بگو

جز من اگرت عاشق و شیداست ، بگو

ور میل دلت به جانب ماست ، بگو


ور هیچ مرا در دل توجاست ، بگو

گر هست بگو ، نیست بگو ، راست بگو


به تکرار غم نیما

چه آغازی

چه انجامی

چه باید بود و باید شد

در این گرداب وحشت زا

چه امیدی

چه پیغامی

کدامین قصه شیرین برای کودک فردا

زمین از غصه میمیرد پر از باد زمستانی

شعور شعر نا پیدا در این مرداب انسانی

همه جا سایه وحشت همه جا چکمه قدرت

گلوی هر فناری را بریدند از سر نفرت

بجای شستن گلها به باغ سبز انسانی

شکفته بوته آتش نشسته جغد ویرانی

چه آغازی

چه انجامی

چه باید بود و باید شد

در این گرداب وحشت زا

که میگوید که میگوید

جهانی اینچنین زیبا جهانی اینچنین رسوا

کجا شایسته رویاست

چه آغازی

چه انجامی

چه امیدی

چه پیغامی

سوالی مانده بر رگها

که می پرسم من از دنیا

به تکرار غم نیما

کجای این شب تیره

بیاویزم بیاویزم

قبای ژنده خود را

قبای ژنده خود را

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست

سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست


من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق

من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست


کوثر من لعل ساقی جنت من روی یار

لذت من صوت مطرب رغبت من سوی دوست


شاخ گل در بند خواری از قد موزون یار

ماه نو در عین خجلت از خم ابروی دوست


گر بنازد بر سر شاهان عالم دور نیست

کز شکار شرزه شیران می‌رسد آهوی دوست


گر ندیدی سحر و معجز دیدهٔ دل باز کن

تا بینی معجزات نرگس جادوی دوست


کس نکردی بار دیگر آرزوی زندگی

گر نبودی در قیامت قامت دل‌جوی دوست


بر شهیدان محبت آفرین بادا که بود

کار ایشان آفرین بر قوت بازوی دوست


زان نمی‌آرد فروغی بوسه‌اش را در خیال

کز خیال من مبادا رنجه گردد خوی دوست

من جز برای تو

من جز برای تو

نمی‌خواهم خودم را...

ای از همه من‌های من بهتر، 

منِ تو...

یارب که بقای جاودانی بادا

یارب که بقای جاودانی بادا

کامت بادا و کامرانی بادا


هر اشربه‌ای کز پی درمان نوشی

خاصیت آب زندگانی بادا

امشب که شراب جان مدامست مدام

امشب که شراب جان مدامست مدام

ساقی شه و باده با قوامست قوام


اسباب طرب جمله تمامست تمام

ای زنده‌دلان خواب حرامست حرام

بهشتَم تویی

بهشتَم تویی

نوبهارم تویی


خوشا نوبَهارم

که یارم تویی ....